جدول جو
جدول جو

معنی فرو آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

فرو آوردن
فرود آوردن، پایین آوردن، منزل دادن
تصویری از فرو آوردن
تصویر فرو آوردن
فرهنگ فارسی عمید
فرو آوردن
پایین آوردن فرود آوردن نزول دادن، بمنزل کسی وارد کردن
تصویری از فرو آوردن
تصویر فرو آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرو آوردن
((~. وَ یا وُ دَ))
پایین آوردن، به منزل کسی وارد کردن
تصویری از فرو آوردن
تصویر فرو آوردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو خوردن
تصویر فرو خوردن
خودداری از بروز حالتی مثل خشم یا خنده یا حرف و مانند آن، از میان برداشتن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا آوردن
تصویر فرا آوردن
حاصل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پایین آوردن، نازل کردن تنزیل، پیاده کردن، پایین کردن مقابل برآوردن، (چنانکه در عضاده اسطرلاب موقع رصد کواکب)
فرهنگ لغت هوشیار
بلعیدن بحلق فرو بردن، تحمل کردن، یا فرو خوردن خشم (غیظ) خودداری کردن از اظهار آن کظم غیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو خوردن
تصویر فرو خوردن
((فُ خُ دَ))
بلعیدن، به حلق فرو بردن، مجازاً، تحمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرود آوردن
تصویر فرود آوردن
((~. وَ یا وُ دَ))
پایین آوردن، پیاده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا آوردن
تصویر فرا آوردن
((~. وَ یا وُ دَ))
به دست آوردن، ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرود آوردن
تصویر فرود آوردن
پایین آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا آوردن
تصویر فرا آوردن
حاصل کردن، ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رو آوردن
تصویر رو آوردن
توجه کردن اقبال کردن (بجهتی یا به سوی شخصی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو آوردن
تصویر رو آوردن
توجه کردن، به طرف کسی یا چیزی رو کردن و به سوی آن رفتن
رو نهادن، توجه کردن به کسی یا چیزی، رفتن به سوی کسی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
فرود آوردن: تا ایشان هم در آنجا قدر خود بدانند که بچه ارزند و شایسته فرو آورد کجا اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروآوردن
تصویر فروآوردن
پائین آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رو آوردن
تصویر رو آوردن
توجه کردن، میل کردن، پرورش دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
اکاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درد آوردن
تصویر درد آوردن
تولید درد کردن، رنجور و بیمار کردن، فجع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
متوجه شدن، توجه کردن، رو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور آوردن
تصویر زور آوردن
زور دادن فشار آوردن، تعدی کردن ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد آوردن
تصویر گرد آوردن
جمع کردن، فراهم آوردن، انباشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراز آوردن
تصویر فراز آوردن
فراهم آوردن، گرد کردن، پیش آوردن، برای مثال نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز / می خوش بوی فراز آور و بربط بنواز (منوچهری - ۵۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زور آوردن
تصویر زور آوردن
زور دادن، فشار دادن، فشار وارد کردن بر کسی یا بر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فخر آوردن
تصویر فخر آوردن
تفاخر کردن فخر فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو آسودن
تصویر فرو آسودن
استراحت کردن، آسودن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش آوردن آوردن، یافتن حاصل کردن، فراهم آوردن گرد کردن جمع کردن: فراز آورد گونه گون سیم و زر، کشانیدن به جایی یا بسوی چیزی، فرود آوردن، پدید آوردن، بالا کشیدن برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن زدودن: باد خزان نگر که ز بستان فرو سترد آن نقشهای طرفه و نیکو نگارها. (شیبانی. گنج سخن 241: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو دویدن
تصویر فرو دویدن
سرازیر شدن بسرعت پایین آمدن، فرونشستن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور آوردن
تصویر زور آوردن
((وَیا وُ دَ))
فشار دادن، ستم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
((وَ یا وُ دَ))
توجه کردن، پناهنده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا آورده
تصویر فرا آورده
((~. وَ یا وُ دِ))
به دست آمده، محصول، ساخته شده، فراورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز آوردن
تصویر فراز آوردن
((~. وَ یا وُ دَ))
آوردن، پیش آوردن، یافتن، به دست آوردن، فراهم آوردن، گرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرد آوردن
تصویر گرد آوردن
((~. وَ دَ))
جمع کردن، فراهم آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
رو آوردن، توجه کردن، به طرف کسی یا چیزی رو کردن و به سوی آن رفتن
فرهنگ فارسی عمید